روی حیوانات تست نشده

روی حیوانات تست نشده از مهم‌ترین پرسش‌ها در باب استفاده از محصولات طبیعی بلانش به‌جای محصولات شیمیایی و تجاری اینه‌که چرا این‌ها رو استفاده‌کنیم درحالی‌که ممکنه حتا گرون باشن و به‌اندازه محصولات شیمیایی کارایی نبینیم ازشون؟ {البته که تجربه همراهان ما می‌گه این محصولات گاهی حتا از محصولات شیمیایی هم تاثیر بیشتری...

ادامه مطلب

محصول طبیعی نه خوشگله نه خوشبو

محصول طبیعی نه خوشگله نه خوشبو محصول طبیعی لزومن خوشگل یا خوشبو نیست. سال‌ها پیش اوایل آغاز به کار بلانش با آقای دکتر فرزاد مقدم، از اساتید برندینگ گفت‌و‌گویی داشتم. مصاحبه کذا چیزهای زیادی برای ما داشت اما دکتر به مطلبی از قول یکی دیگر از اساتید اشاره‌کردن که بعدها ما...

ادامه مطلب

قصه بلانش – قسمت سوم

قصه بلانش قسمت سوم بعدها یکی ازم پرسید بلاخره پرده اتاق خواب را عوض‌کردم یا نه. بله؛ یک‌سال بعد. پرده و دکور و مبلمان و اساسن خانه مدت‌های طولانی اولویت‌ام نبود. نمی‌توانست باشد. یک آدم پنجاه و هفت کیلویی بودم که توی همان دوماه اول بابت فشار کار ۵ کیلو وزن کم کرده‌بود....

ادامه مطلب

قصه بلانش – قسمت دوم

#قصه بلانش قسمت دوم حالا نه‌این‌که همه‌چیز خیلی خوب پیش برود اما خیلی زودتر از چیزی که خیال می‌کردم اتفاق افتاد. از گذراندن اولین دوره آموزشی تا بازگشایی بلانش فقط یک‌ماه طول کشید. چه‌جور؟ من آدم کمال‌گرایی بوده‌ام پیش‌ترها. کمال‌گرایی را البته به چشم تعریف نبینید؛ از نگاه من تله‌ای‌ست که آدم...

ادامه مطلب

تجربیات بلانشی در کارآفرینی (بخش دوم)

بخش دوم تجربیات بلانشی در کارآفرینی اگر کسب‌و‌کارتان را به‌تازگی راه‌انداخته‌اید و از این‌که کارمند نیستید احساس خوبی دارید؛ لازم‌است درباره یک موضوع بدانید: شما به‌سادگی ممکن‌است باز هم کارمند شوید؛ این‌بار کارمند کسب‌و‌کار خودتان و این از آن دست کارمندی‌هاست که سخت بشود از آن خلاص‌شد. ماجرا چیست؟ ابتدای راه‌اندازی کسب‌و‌کار...

ادامه مطلب

تجربیات بلانشی در کارآفرینی (بخش اول)

بخش اول تجربیات بلانشی پیج بلانش حدودن شش‌ساله است. اوایل یعنی تا زمانی‌که مشاوری برای اداره این صفحه وجود نداشت همه‌چیز غریزی و در لحظه پیش‌می‌رفت؛ به‌قول تراپیستم شبیه همان شعروارگی که در زندگی شخصی‌ام هست. هرزمان و هر روز و هرکجا هرعکسی، هرچند کم‌کیفیت می‌گرفتم و می‌گذاشتم این‌جا. با شماها تعاملم...

ادامه مطلب

قصه بلانش – قسمت اول

#قصه بلانش قسمت اول ممکن است احمقانه به‌نظربرسد اما واقعن نمی‌دانم این داستان چه‌جور شروع‌شد. یک‌روزی چشم‌ام را باز کردم و دیدم پرده اتاق‌خواب بدجور روی اعصابم است؛ هم طرحش، هم رنگش و هم‌این‌که خیلی کل‌و‌کوتاه بود. باید عوض‌اش می‌کردم. به‌جاش بلند شدم و شروع‌کردم رنگ‌کردن پالت‌هایی که روی پشت‌بام گذاشته‌بودم. حالا...

ادامه مطلب