تجربیات بلانشی
پیج بلانش حدودن ششساله است. اوایل یعنی تا زمانیکه مشاوری برای اداره این صفحه وجود نداشت همهچیز غریزی و در لحظه پیشمیرفت؛ بهقول تراپیستم شبیه همان شعروارگی که در زندگی شخصیام هست. هرزمان و هر روز و هرکجا هرعکسی، هرچند کمکیفیت میگرفتم و میگذاشتم اینجا. با شماها تعاملم زیاد بود؛ گیر لایک و کامنت نبودم؛ _هرچند الان هم کمتر نگرانی اینمدلی دارم_ و از رونق موجود خودم هم شادتر و رنگیتر بودم. چندسال بعد، مثل خیلی کسبوکارهای دیگر به توصیه مشاوران اینستاگرامی عکسهای شیکتر گذاشتم و همهچیز اداری شد. خب دیگر هیچچیز در لحظه اتفاق نمیافتاد. یا دوربین خوب نبود یا نور یا سوژه و همیشه باید منتظر عکاس و گرافیست میماندم برای هر پست. نتیجه؟ پویایی و شادی کمرنگ شد. شعروارگی رفت و این صفحه هم شد شبیه هزاران صفحه شیک تخت بیروح که صرفن برای فروش بهروز میشد. زندگی توی آن کمتر پیدا بود. حالا؟ به توصیه هیچکس گوشنمیدهم. معتقدم کسبوکار شخصی هرکسی شبیه خودش است. بلانش هم شبیه من است؛ فراری از هرچه چارچوب و قاعده؛ شاد و رنگی و درلحظه و تنها متعهد به راستی و درستکاری. آنژلا گفت نمیخواهی یک قالب اتوکشیدهتر برای پیج نیلبار طراحیکنیم؟ گفتم نه. میخواهم شبیه خودمان باشد. شاد و رها و در رقص.